سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آرمانشهر - وبلاگ خبری تحلیلی شهرسازی
درباره



آرمانشهر - وبلاگ خبری  تحلیلی شهرسازی


مدیر وبلاگ : عبادی[104]
نویسندگان وبلاگ :
نادر ناظمی شیروان[0]

شهرسازی، دانش خوبی ست اما شغل خوبی نیست و گاهی با بدترین اشکال و صفات نامطلوب در حوزه ی اجرایی ترکیب می شود. تاثیرگذاری مثبت در جهت بهبود مطوبیت ها، مهمترین اتفاق خوشایند این رشته است. مسعود عبادی / کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری masoud.ipm@gmail.com sharp.iaic@gmail.com
آهنگ وبلاگ

امروزهم هرجوری بودگذشت.نتیجه ی چندروززحمت کشیدنمون توی دوساعت ونیم مشخص شد.!!!!

کارای متفاوت بانمره های مختلف.خیلی ها(ازجمله خودمن )نگران افتادن 3واحدناقابل بودند.بعضی هاهم مثل خانم کاظمی وخانم رییس المحدثین وآقای ناظمی و...کاراشون ازهمه بهتربود.اماجالب اینجاست که هیچ کس نتونست نمره ی کامل بگیره.

بهترین کارهارودرادامه ی مطلب ببینید.(درضمن کار آقای میرسعیدی رو واسه خندش گذاشتم که نه کادر داره ونه اسم.البته با اجازه ی خودش)

نظریادتون نره.سیاوشادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/20:: 6:44 عصر     |     () نظر
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی پر شر و شور  تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.سال ها با علاقه کار کرد ، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری،چیزی درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر  میشد
یک روز عصر ، دوستی که به دیدنش آمده بود، از وضعیت دشوارش مطلع شد ،گفت :" واقعاً عجیب است ،درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی مرد خداترسی شوی ، زندگی ات بد تر شده. نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم ، اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر روحانی  ،هیچ چیز بهتر نشده."
آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بار ها همین فکر را کرده بود و نفهمیده بود چه بر سر زندگی اش آمده.
اما نمیخواست دوستش را بی پاسخ بگذارد ، شروع کرد به حرف زدن، و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:
"در این کارگاه، فولاد خام برایم میاورند و باید از آن شمشیری بسازم. میدانی چطور این کار را میکنم؟اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود .بعد با بی رحمی ، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزانم ، تا اینکه فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم . بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم،و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد،فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما،ناله میکند و رنج میبرد.باید این کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم. یک بار کافی نیست"
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری روشن کرد و ادامه داد:
"گاهی فولادی که به دستم میرسد،نمیتواند تاب این عمل را بیاورد. حرارت ، ضربات پتک و آب سرد،تمامش را ترک می اندازد. میدانم از این فولاد هرگز تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد"
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
"میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده پذیرفته ام ،و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از ابدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که  میخواهم این است: خدای من ،از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی ، به خود بگیرم . با هر روشی که می پسندی ، ادامه بده، هر مدت که لازم است ،ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولاد های بی فایده پرتاب نکن!"

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/18:: 11:10 عصر     |     () نظر

دهانه غلامان دردو کیلومتری روستای قلعه نوازتوابع روستای زهک دربخش سیستانی استان سیستان وبلوچستان واقع شده است. دراین منطقه اثاروخرابه های بسیاری ازدوره های مختلف تاریخی وبه طورعمده ساسانی واسلامی دیده میشود که نشاندهنده وجودتمدن وفرهنگ دراین منطقه بوده است.

اثارموجوددردهانه غلامان درروی یک سلسله بلندی های طبیعی به درازای 5/1 کیلومتروپهنای 300 تا 800 متردرکناربقایای دلتای قدیمی وخشک سنارودواقع شده است. درروی سطح زمینهای شهردهانه غلامان بقایای اثارمادی فرهنگی وبه خصوص سفال دیده نمی شود وتنهادربرخی موارداستثنایی نمونه های فرسوده وشکسته سفالی که به سبب فرسایش زیادغیرقابل تشخیص می باشند به صورت پراکنده درسطح شهرپیدامی شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/17:: 12:1 صبح     |     () نظر

مراقب افکارت باش که عقایدت می شوند .

مراقب عقایدت باش که رفتارت می شوند .

مراقب رفتارت باش که عادت می شوند .

مراقب عادتت باش که شخصیت می شوند .

مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شوند ....

 

(نیکا)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/17:: 12:0 صبح     |     () نظر


 گنجشک به خدا گفت:لانه ی کوچکی داشتم ، ارامگاه خستگیم ، پناه بی کسیم ، طوفان تو آن را از من گرفت ، کجای دنیای تو را گرفته بود ؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا گفت : ماری در راهه لانه ات بود ، باد راگفتم لانه ات را واژگون کند ، آنگاه تو ازکمینه مار پر گشودی . چه بسیار بلاها که از تو به واسطهء محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی ........

(نیکا)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/17:: 12:0 صبح     |     () نظر
یاس

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/16:: 11:48 عصر     |     () نظر

گر بدین سان زیست باید پست

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم

بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

 

گر بدین سان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه

یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک             یاس


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبادی 86/10/16:: 11:39 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >