اکثر مشکلاتی که شهرسازان در محیط شهری به دنبال رفع آن هستند، ریشه در مناسبات منطقه ای دارد. صحت این موضوع را می توان با مثال مفهومی در خصوص حاشیه نشینی در کلانشهرها دنبال کرد. به دنبال گسترش ویژگیهای برجسته ی "انسان"، "فضا" و "فعالیت در شهرهای بزرگ و از طرفی کمبود این شاخصها در شهرهای کوچک و مناطق روستایی، به عبارتی دیگر وجود دافعه در مبدا و جاذبه در مقصد، انگیز ه ی اول حاشیه نشینی مردم در شهرهای بزرگ رقم می خورد. به دلیل عدم تشخیص مناسب در نحوه ی ارتباطات فضایی در شبکه های سکونتگاهی، معمولا حل این معضل را وظیفه ی مدیران شهری تلقی می کنیم در صورتی که وجود معضل حاشیه نشینی و شاید معضلات متعددی را باید در نگاه منطقه ای برطرف کنیم.
مبانی علم جغرافیا با تکیه بر مدلهای مفهومی و منطقی، می تواند کمک بزرگی در تشخیص ارتباطات حوزه های هم پیوند شهری در مقیاس های مجموعه شهری و ناحیه شهری باشد.
یکی از مدلهای معرفی شده، شاخص "موران" می باشد که نحوه ی تحلیل آن به شرح زیر توضیح داده می شود ( اطلاعات بیشتر در : سنجش فرم کالبدی شهر، رهنما و عباس زاده):
الگوی تمرکز اشتغال در شهر می تواند به خوبی بیانگر ساختار شهر از منظر فشردگی و گستردگی باشد. ضریب موران (که به طور مستقیم توسط نرم افزار GIS قابل محاسبه است) یکی از ضرایبی است که می تواند در این زمینه، الگوی توسعه ی وضع موجود شهر را تشخیص دهد. ضریب موران بین 1- و 1+ متغیر است. هرچه از مقادیر منفی به سمت مثبت حرکت کنیم، شکل شهر :
از پراکندگی بدون تمرکز به شکل تک مرکزی هدایت می شود.
از توسعه نواری به سمت توسعه متمرکز هدایت می شود.
از شکل ناپیوسته ی زیاد به سمت پیوسته هدایت می شود.
مدلهای زیادی در این زمینه نیز وجود دارد که به خصوص در نرم افزار GIS و برنامه ی کاربردی Spatial Statistic Tools قابل بارگیری و استفاده است.
کلمات کلیدی: